(×) چـالــش (×)
ذهن آيينه
در انديشه ى انعكاس لبخند تو
مبهوت مانده است
و گيتارم
ساده دلانه
در وصف وسعت نگاهت
نت سكوت را فرياد مى كند

ك . ك
ذهن آيينه
در انديشه ى انعكاس لبخند تو
مبهوت مانده است
و گيتارم
ساده دلانه
در وصف وسعت نگاهت
نت سكوت را فرياد مى كند

ك . ك
==================================
گفتی از لاله ي اون دشتای دور
گفتی از قصه ي گل کاری بگو
گفتی از عاشقی چلچله ها
گفتی از هلهله ها ولوله ها
میدونم با تو بهار دیدنیه
میدونم گل تو بهار چیدنیه

==================================
شبآشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیدهام به ناکجا
مرا به خانهام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو ماندهای و بغض من
از این چراغ مُردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانهام ببر
که شهر، شهر یار نیست
مرا به خانهام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره میزند
که شب ترانهساز نیست
مرا به خانهام ببر
که عشق در میانه نیست
مرا به خانهام ببر
اگر چه خانه خانه نیست