""مرگ شب ""
برای من که در بندم چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشتِ داری فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم به تن دلبستگی تا کی
به من بخشیده دلسنگی شکستنهای پی در پی
در این غوغای مردمکُش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۰ ساعت 1:1 توسط داریوش
|